تعريف رمان
در اصل كلمهٔ رمان، بيانگر زبان پيشين و عاميانهٔ فرانسويان بود كه در مقابل زبان لاتين، زبان عالمانه و ادبي آن روزگار، قرار داشت. ضمناً به آثار ادبي منظوم از نوع داستانهاي تخيلي و ساختگي كه به زبان روميايي (رمان) كتاب شده بود نيز اطلاق ميشود. نظير رمانهاي حاوي اوضاع و احوال شواليهها يا رمانهاي سازگار و متناسب با نزاكت و تعليم و تربيت. رمان در مورد همهٔ آن چيزهايي گفته ميشود كه مربوط به تمدن، هنر و مخصوصاً زبانهاي آن رديف از كشورهايي است كه از قرن پنجم تا قرن دوازدهم ميلادي تحت سيطرهٔ مادي و معنوي روميها بودند. از ميان زبانهاي رمان ميتوان فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيايي، رومانيايي و پرتغالي را نام برد. در قرون وسطي رمان به زبان ادبي شمال فرانسه و از ۱۰۶۶ ميلادي به زبان ادبي انگلستان نيز اطلاق ميشدهاست. در نتيجه ميتوان گفت كه از قرن ۱۲ ميلادي به بعد، فرانسه شمالي و انگلستان زمينهٔ مساعدي را براي رشد و رمان لند انتشار فرهنگ و تمدن فراهم آورده بودند كه بيان ادبي دست اول آن زبان رمان و به صورت داستانسرايي و قصهگويي منظوم بود. بدين ترتيب نوع ادبي داستاني از آنجا كه به زبان رمان نوشته ميشود، به رمان معروف شد.[۵] در قرون وسطي داستان شهسوارانه مطلوب شمرده ميشد (از همان نوع داستانهاي عياري فارسي). در قرن شانزدهم فرانسوا رابله و سروانتس آن را به معناي كمابيش امروزي به كار بردند كه در قرن هفدهم جا افتاد. سرانجام در قرن نوزدهم، رمان چه از نظر شمار آثار و چه از لحاظ زبان و ساختار، به اوج شكوفايي رسيد. از اينرو قرن نوزدهم را دورهٔ خاصي در تاريخ داستاننويسي در اروپا و مبدأ اشاعهٔ آن در نقاط ديگر جهان ميشناسند.[۶]
ساختار رمان
ساختار رمان ارتباط بين دو نظم است. نظم عددي صفحهها و نظم زماني وقايع. رمان به شكل كتاب است و از صفحههايي تشكيل شدهاست كه به ترتيب خوانده ميشوند. ضمناً رمان روايتي است كه از حوادثي كه در طول زمان انجام ميپذيرد. سادهترين ساختار براي رمان، ساختاري است كه در آن، هر دو نوع نظم برهم منطبق شوند. يعني اولين حادثه در كتاب، همان واقعهٔ مهمي است كه پيش از همه روايت ميشود. پيش از اين هيچ حادثهاي آنقدر اهميت ندارد كه در بخشهاي بعدي دانلود رمان طنز كتاب بر آن تأكيد شود. با پيشتر رفتن و ورق زدن كتاب، حوادث به ترتيب زماني به دنبال هم ميآيند و وقتي به صفحهٔ پاياني رسيديم، آخرين رويداد مهم پايان ميپذيرد. البته چنين ساختار سادهاي بسيار كم ديده ميشود. اغلب اولين فصل كتاب شامل ميانه يا پايان حادثهاي است و آخرين فصل ميانهاي است كه پايانش به تخيل خواننده واگذار شدهاست. گاهي ساختار بسيار پيچيدهاست. بهطوريكه وقايع رمان بهطور مكرر از گذشته به آينده در حال نوسان است.[۷]
ضد رمان
نوشتار اصلي: رمان نو
«رمان نو» به آنچه در رمان سنتي معمولاً قهرمان يا شخصيت (پرسوناژ) و روند منطقي سلسله حوادث داستان اطلاق ميشود اعتقادي ندارد. بلكه به روانكاوي جنبههاي غيرعادي و نقاط تاريك شخصيت انسان ميپردازد. شخصيت داستان هويت خاصي ندارد، تبديل ميشود يك حرف اول اسم يا يك ضمير شخصي مذكر و مؤنث. در رمان كلاسيك ماجرا با درك دنيايي نظم يافته و رمان عاشقانه مطابقت دارد، ولي در رمان نو داستان در هم ميريزد. رمان نو به ويژه هرگونه اشتغال ذهني ايدئولوژيك را دور ميريزد. به نظر آلن رب گرييه، انتقال يك انديشه، بهكارگيري قالب سنتي را ايجاب ميكند. در رمان نو، نه جذابيت موضوع براي نويسنده اهميت دارد، نه تسلسل منطقي حوادث و نه شخصيتهاي داستان. موضوع فقط قالبي است براي بازنماياندن سلسله حوادثي كه ممكن است هيچ ربطي به هم نداشته باشند و شخصيتها، نظير رهگذراني هستند كه از خيابان يا كوچهاي ميگذرند.[۸]
همين مثله يعني استفاده از نمادها و اجسام قابل لمس شگردي است كه توسط آنها ميشود حسي را به راحتي و كامل به مخاطب انتقال داد.
برچسب: ،
ادامه مطلب